همانطور که می دانید شبهاتی که اهل تسنن در گذشته مطرح می کردند، ناظر بر اصل سند غدیر و یا اختلاف در معنای “مولا” در حدیث غدیر بود که علمای شیعه مثل علامه امینی، سید شرف الدین و میرحامد حسین این شبهات را پاسخ دادند. به عنوان نمونه، بعد از کتاب الغدیر علامه امینی کسی دیگر نمی گوید سند این حدیث متواتر نیست و یا مرحوم شیخ عباس قمی (ره) کتاب “فیض الغدیر” را فقط در تبیین کلمه “مولا” و معنای آن نوشته است. اما شبهات جدید وهابیت این است که اگر پیامبر خدا در روز غدیر، امیرالمؤمنین را به عنوان وصی و جانشین خود تعیین کرد، مگر می شود 120 هزار نفر در غدیر جمع شده باشند و حدیث غدیر را از زبان پیامبر بشنوند و در طی چند صباحی فراموش کنند؟! سؤال این است چگونه و چرا ابوبکر خلیفه شد؟! علی علیه السلام سه روز در کنار بدن مطهر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خانه بود و آن هایی که بعداً شدند خلیفه با این که با هم خیلی اختلاف داشتند،رفتند تا خلیفه را مشخص و با اوبیعت کنند.
شهر مدینه این گونه بود که عده ای از انصار وعده ای از مهاجرین در آن زندگی می کردند و چیزی که روشن است افراد بومی بیش تر و مهاجرین در اقلیت بودند. اکثریت انصار با علی علیه السلام بیعت کرده ولی مهاجرین دو دسته شدند، نصف آنها با علی علیه السلام و نـصف دیگــر که خویشاوندانشان بـه دست علـی علیه السلام کشته شده بودند با ابوبکر بیعت نمودند پس اکثریت با حضرت علی علیه السلام و اقلیت با ابوبکر بودند!! ابوبکر در مسجد نماز می گذارد و آنهایی که با حضرت علی علیه السلام بیعت کرده بودند در خانه و چون در خانه جای کافی نبود، رؤسای قبایل به نمایندگی از قبیله خود با ایشان نماز می گزاردند. دو-سه هفته ای طول کشید و روز به روز بر طرفداران امیرالمؤمنین علی علیه السلام افزوده می شد. در این مورد شیخ طوسی (ره) در کتابش می فرماید: آن زمان اولین تحصن انجام شد و تأکید بر کلمه تحـصن بخـاطر این است که پیــامبر دیگری را بـرای خـلافت تعیین کرده بود. پس این گونه نیست که وهابی ها در کتاب هایشان می نویسند که همه رفتند سراغ ابوبکر!! و یا اینکه مردم معنای ولایت را نفهمیدند! عده ای هم که با علی علیه السلام بیعت نکردند، یا با آن حضرت کینه داشتند، یا با پول خریده شده و یا تهدید و ترور می شدند. امیر مؤمنان هم برنامه اش این بود که تا جایی که می شود جنگ پیش نیاید. درکتابی به نام “تخلیص الشافی” که تقریبا هزار سال پیش به زبان عربی نوشته شده است، ذکر شده وقتی ابوبکر خلیفه شد، سلمان فارسی در کوچه های مدینه می گشت و به زبان فارسی می گفت و تکرار می کرد: “کردید و نکردید”!! یعنی کسی را خلیفه کردید که پیامبر نگفته بود و کسی را خلیفه نکردید که پیامبر گفته بود. در همین کتاب نقل شده که زنی در نیمه شب در کوچه فریاد می زد: ” أتراشوننی عن دین الله”؟! آیا به من رشوه می دهید که از دین خدا دست بردارم؟! معلوم می شود شب درب خانه ها را می زدند و پول می دادند و می گفتند با ابوبکر بیعت کنید. و از طرفی دیگر کار به آن جا رسید که شروع کردند به ترور کسانی که با علی علیه السلام بیعت کرده بودند و شاهد آن که، سعد بن عباده در مدینه بود و گفت من با ابوبکر بیـعت نمی کنم و از مدینـه به شــام گریخت. وقتی به شام رسید شبانه او را کشتند!! پس مردم از حدیث غدیر، ولایت و رهبری را فهمیدند و بعد از70روز آن را فراموش نکردند. بلکه با لطایف الحیلی سالها طول کشید که حکومت برای غاصبان برقرار شد. در پاسخ به این سؤال که اگر امامت جزء اصول دین است و اینقدر اهمیت دارد، چرا در قرآن هیچ تصریحی به ایـن مســأله بسیـار مهم نشده! در صورتیـکه در مـورد فـروع دیـن آیــات صریـح و محکمی داریم؟ می توان با مثالی برون دینی و درون دینی مسأله را تبیین نمود.
شاهد برون دینی این که اصلی ترین موضوع اعتقادی در مسیحیت، مسأله تثلیث است حال آن که اصل تثلیث در انجیل موجود نیست و این مسأله در ادیان دیگر مثل یهودیت و بودائیسم هم مصادیقی دارد. مثال درون دینی این که می دانیم امامت جزء اصول دین است اما باید توجه داشت اصول دین با ادله عقلی اثبات می شود نه دلیل نقلی! به عنوان مثال اصلی ترین اصل دین ما توحید افعالی است. درصورتی کـه در قرآن کریم آیه صریحی نسبت به آن وجود ندارد . توحید افعالی به معنای «لا مؤثر فی الوجود الا الله» و یا «بحول الله و بقوته أقوم و أقعد» است که این مسأله حتی از نبوت و امامت هم مهم تر است اما یک آیه قرآن هم نمی توان یافت که صریحاً این موضوع را بیان کرده باشد. پس آیات توحید افعالی مثل امامت در قرآن بصورت اشاره و کنایه مطرح شده است. لازم به ذکر است در حدیث غدیر اگر کسی بگوید «من کنت مولاه فعلی مولاه» در ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام صراحت ندارد، باید بگوییم عبارت قبل از آن «الست اولی بکم من انفسکم» قطعا صراحت در ولایت دارد و جالب آن که در خطبه غدیر به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بیش از30 بار تصریح شده است(به تفاوت حدیث غدیر با خطبه غدیر دقت شود!).
باید دانست که فایده پرداختن به بحث غدیر در عصر حاضر مشخص شدن مرجعیت علمی است که مرجع علمی ما چه کسی است؟ به عبارت دیگر آیا مسلمانان امروز قرآن را از زبان علی علیه السلام باید بیاموزند یا از زبان عمر و ابوبکر؟!