حضرت علامه شیخ داوود صمدی آملی

در این عالم بر اساس برهان و بر اساس حقیقت، اسماء الله تعطیلی ندارند و ازلی و ابدی‌اند. انسان کامل، مظهر اسم شریف «حافظ» و مظهر اسم شریف «عاصم» حق تعالی است که از هر چه که خطاست و هرچه که رجس است اعم از گناه عمدی، سهوی و صغیره و کبیره (که اینها اصطلاحات کلامی است نه آن که اهل معرفت حرف از صغیره و کبیره پیش بکشند) و از مطلق آنچه که جنبه رجس (ناپاکی) محسوب می شود او را “حافظ” است. در شرع انور به آن قوه نوریه الهیه، تعبیر به رسول یا امام می کنند. بالاتر از مقام شریف رسالت، مقام شریف اولوالعزم است و بالاتر از مقام صاحب عزم مقام امامت است. امامت دو نوع است: اطلاقی و مقیده (مقیده به جمعه یا جماعت). اگر امامت، امامت اطلاقی یا علی الاطلاقی باشد این امامت اطلاقی در نظام هستی و در عصر آن امام منتخب هرگز عِدلی ندارد؛ لذا امام در امامت شریک بر نمی دارد. همانطوری که ذات حق تعالی در مقام توحید ذاتی‌اش و در مقام وحدت حقه الهیه در مقام ربوبیت ذاتی‌اش شریک برنمی‌دارد. لذا گرچه در یک عصر سه یا چهار نفر صاحب عصمت و در یک زمان بودند، (مثل خاتم الانبیاء، امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام) اما باید دانست تا مقام امامت اطلاقی بر عهده خاتم الانبیاء است امیرالمؤمنین مأموم است و به محض اینکه امام قبلی بدن عنصریش از نشئه دنیوی بیرون شد امام بعدی جایگزین اوست چه اینکه این امام بعدی باز تا زمانی که با این جسم عنصری است “لا شریک له”: برای او شریکی نیست. پس لحظه انتقال اسرار امامت از امام قبل به بعد آن لحظه‌ای است که امام قبل، از نشئه دنیوی رخت برمی‌بندد. نکته مهم آن است که بیعت تعیین کننده امامت نیست چرا که بیعت تعهد مأموم به امام است؛ یعنی بیعت تعهد کسی است که می‌خواهد تابع امام شود. فلذا بیعت به معنای تعهد، انحراف تاریخی پیدا کرد و به عبارتی دیگر بیعت به معنای انتخاب شد.

نکته مهم آن است که امامت شبیه توحید است و عِدل (شریک) برنمی‌دارد و اصلا امامت منتقل شدنی نیست. رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی در غدیر فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» این جمله جمله اسمیه است و تعدد برنمی‌دارد و پیامش این است که اصلا امامت به غیر از علی علیه السلام منتقل نمی‌شود و در پاسخ به این که چه کسی خلیفه است باید گفت آن کسی که بتواند امامت علی الاطلاق را از امام قبلی خود تحویل بگیرد.
در خطبه غدیر بیش از 22 بار می فرماید: علی علیه السلام وزیر من، وکیل من، وصی من و مولای من است. وصی و وزیر را برداشتند و مولا شد کلمه معروف و خود این کلمه سرچشمه‌ای برای انحراف تاریخی بود، زیرا کم کم در کلمه مولا دست تصرف بردند تا اینکه منکرین ولایت هم بگویند: ما هم خدا شاهد است علی‌دوستیم!!
جالب آن که لفظ وصی را برداشتند و لفظ امیرالمؤمنین را فراگیر کردند و گفتند ما هم امیرالمؤمنین هستیم. کم کم لفظ امیرالمؤمنین بر دیگران هم اطلاق شد. اما لفظ وصی به احدی بعد از پیامبر اطلاق نشد. لذا اباعبدالله علیه السلام در روز عاشورا نفرمود من فرزند ولی پیامبر شما هستم؛ بلکه فرمودند: آیا من فرزند وصی پیغمبر شما نیستم؟ بنابراین امامت به دیگری منتقل نمی شود، ولو کسانی هم بگویند مولا به معنای محبت است. بسیار خوب، اگر همین معنا را بگیریم جمله اولی را چه معنا می فرمایید؟! به عبارت دیگر سؤالاتی از این قبیل طرح می شود که رابطه دوستی شما با پیامبر چیست؟ آیا دوستی شما با خاتم الانبیاء به عنوان همشهری شماست؟ پدر خانم شماست؟ داماد شماست؟ به عنوان خاتم الانبیاء است؟ به عنوان این که ازسوی خدا آمده است و به عنوان این که امام علی الاطلاق است؟ به چه ملاکی؟ اگر دوستی شما با پیامبر مشخص شود قطعا دوستی شما با امیرالمؤمنین علیه السلام هم روشن می شود. اگر قرار باشد پیامبر را به عنوان مقام ختمیت دوست داشته باشیم باید بدانیم امام وارث در اسم و رسم و در ظاهر و باطن و مطلق شئون پیامبر است، مگر مقام ختمیت: “الا انه لا نبی بعدی”.
پس باید بدانیم پیغمبر را “بکل ما جاء به النبی” دوست داریم یا خیر؟ آیا نؤمن ببعض و نکفر ببعض هستیم؟! چه بگویی یا
نگویی خود به خود در متن «اشهد ان محمدا رسول الله» «اشهد ان علیا ولی الله» هست. اگر شهادت به رسالت پیامبر دهی، به شهادت “بکل ماجاء به النبی” اقرار می‌کنی یا به بعضش؟ اگر به بعضی اقرار می‌کنی و به بعضی دیگر اقرار نمی‌کنی که نؤمن ببعض و نکفر ببعض شده‌ای و طبق برهان، نتیجه تابع اخس (پست‌ترین) مقدمات است. پس تو کافر می‌شوی! اگر بگوئی من “بکل ماجاء به النبی” اقرار می‌کنم، خوب از جمله “ما جاء به النبی” این است که پیامبر اکرم از طرف حق متعال مولا علی علیه السلام را به عنوان ولی الله بیان کرد. وقتی ما در اذان شهادت به ولایت می‌دهیم این ذکر خاص بعد از عام است؛ فلذا در متن شهادت به رسالت شهادت به ولایت هم هست. این که من می‌گویم اقرار به زبان هم می‌کنم اما تو که نمی گویی چرا نمی گویی؟!

راوی

→ خواندن مطلب قبلی

حضرت آیت‌الله العظمی شیخ حسین وحیدخراسانی

خواندن مطلب بعدی ←

حجت الاسلام والمسلمین دکتر مسعود عالی

نوشتن نظر شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × پنج =