حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا رنجبر

امام گل بود تا بود که بود، الانم که نیست آثارش، برکاتش هست شما می‌بینید، شما مشاهده می کنید، ولی بعضی‌ها تا هستند، نیستند، ولی وقتی که نیستند،هستند. اینها دیگه موجودات ممتاز عالم اند. دقیقا مثل نور، ببینید تا هست، نیست، انگار که نیست. شما هیچ توجهی به نور ندارید، الان شما تو این محفل نشستید، همه چیز رو میبینید، به همه چیز توجه می کنید جز به نور، عین خیالتون نیست که اینجا نوری هم هست، در حالی که اگه آرامش هست، به خاطر همین نور هست، وقتی که نور نیست، برق میره، همه جا تاریک میشه، اونوقت هست که هست یعنی شما احساسش می کنی که نور هم چیزی بود، اصلا هرچی بود به خاطر نور بود، اونوقت انسان تازه قدرش رو میفهمه و ارزشش رو درک می کنه “خلقهم الله انوارا” اهل بیت مثل یک نوراند، یعنی تا هستند کسی قدرشان را نمی داند ، اگر قدرشون رو میدونستن که به جای قلم، به دستمون نمیدادند. قدرش دانسته نشد، ولی وقتی رفت، تازه قدرش دانسته شد، حتی معاویه هم برای آن گریه کرد، یعنی وقتی که نیستند قدرشون دانسته میشه، چون نوراند و نور چیزی هست که هیچ چیزی جز نور جای آن را نمیگیره، هیچی هیچ چیز. شما یه چراغی داری چی میخوای جای اون بزاری جز چراغ، تنها چیزی که می توان جایگزین اون چراغ باشه خود چراغه، قران به پیامبر میگه “سراجاً منیرا”. خب این چراغ داره روزای آخر عمرش رو سپری میکنه قراره یه کسی جای اون بنشینه، چه کسی باید جای او بنشینه؟ چه کسی میتونه جانشین او باشه جز چراغ؟ فلسفه غدیر همینه ،چیزی جز این نیست؛ پیامبر شمع جمع آفرینش، این شمع روزهای آخر خودش رو سپری می کنه، حالا هم قرار برای خودش جانشین تعیین کنه، چه کسی رو باید جای خودش بگذاره؟ کسی که از جنس خودش باشه، کسی که بتونه مثل خودش عالم رو روشن کنه، عالم تاب باشه، کسی که بتواند نور دانش او را دریافت کند، اون هم کسی جز امیرالمومنین نمیتونه باشه.
اگر من آینه هستم باید جای من آینه باشد، شما جای آینه چه می‌خواهید بگذارید که کار آینه را انجام دهد؟ هیچ. تنها چیزی که می تواند جای آینه بنشیند، آینه است، تنها چیزی که می تواند شما را به شما نشان دهد آینه است، حالا این آینه را برداشتی، باید جایش آینه دیگری بگذاری. همه ما آینه هستیم، همه ما، منتها آینه های غبار آلود، آینه های گردآلود، آینه های دود آلود، آینه ای که غبار داشته باشد، نه دریافت دارد نه انعکاس، سر این که ما باید از اهل بیت پیروی کنیم همین است . این ها آینه های بی غباری هستند و چون بی غباراند می‌توانند حقایق عالم را دریافت کنند و حقایق عالم را به ما منعکس کنند. ما نمی توانیم، اهل بیت همان کسانی هستند که آینه دل هایشان را صیقل زدند و پاک و بی غبار شدند. لذا به راحتی دریافت می کنند چیزهایی که من و شما دریافت نمی‌کنیم، آنها از عالم چیزهایی می فهمند که من و شما نمیفهمیم، من و شما چرا دروغ میگوییم؟چون فکر می کنیم دروغ گره از کارمان باز می‌کند، مگر غیر از این است؟ امیرالمومنین می‌گوید وقتی که خطایی می کنی، در نگاه من که آینه ی دلم حقایق عالم را دریافت می کند، میدونی مثل چی می ماند؟ دقیقاً مثل این می ماند که سوار یک مرکب چموشی شده ای، تو زمین خواهی خورد. ندیده ای که وقتی دروغی میگویی یا تهمتی میزنی مضطرب میشوی و نا آرام میشوی. تقوا، پاکدامنی، درستکاری، میدونی مثل چه میماند؟ نگو فلانی راست گفت، بگو فلانی سوار یک مرکب راهواری شد، یعنی نه تنها آرامشش را از او نمی گیرد، بلکه او را به مقصد هم خواهد رساند. امیرالمومنین می فرمود: تقوا، پاکدامنی، درستکاری، صداقت، مروت و جوانمردی مرکب راهوار است. راستش را بگو، تو را میرساند، نترس.

عقل های انسانها مثل قطار شتران، شتربان میخواهد، شتربانش اهل بیت هست. نگو ماچه احتیاجی به امیرالمومنین داریم. امیرالمومنین عقل عقله. عقل داری، بله، حالا عقلت یه عقل می خواهد که هدایتش کنه. عقل عقل اند اولیا، عقل ها بر مثال اشتران تا انتها. تمام حرف غدیر همینه. مردم، علی باید شتربان شما باشه از این به بعد تا روز ابد. فرمود الست اولاکم من انفسکم من از خود شما به خود شما سزاوار نیستم، میدونی یعنی چی؟ شما کسالتی پیدا می کنی، میروی پیش طبیب میگی، آقای طبیب من مثلاً قلبم درد میکنه، یه دارویی قرصی شربتی به ما بده. طبیب میگه نه، قلب نیست، معده است. شما حرف خودتو می پذیری یا طبیب رو؟ حرف طبیب رو، درسته، بدن مال شماست، چهل سال پنجاه سال داری با این بدن زندگی می کنی، ولی طبیب سزاوارتر است از شما به خود شما نسبت به بدن شما. میگه هرچی تو بگی. پیامبر همین را گفت: “الست اولادکم من انفسکم.” من آن طبیبی نیستم که سزاوارتر است حرفش شنیده شود تا خود شما. قالو بلی، گفتند همین طوره، قال “من کنتم مولا فهذا علی مولاه” از این به بعد هر کس من تا به امروز سزاوارتر بودم به اونسبت به خود نسبت او، از این پس علی است که مولای اوست یعنی باید حرف او را شنید، یعنی حرف هیچ کس رو نباید شنید، اوست که مولای شماست، “کیست مولای ما آن که آزادت کند بند رقیت ز پایت بر کند” مولای تو کسی هست که بیاد دست و پاتو باز کنه، تو راه بیندازه تو رو به حرکت در بیاره.

راوی

→ خواندن مطلب قبلی

حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان

خواندن مطلب بعدی ←

حجت الاسلام والمسلمین سیدعباس موسوی مطلق

نوشتن نظر شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار − دو =